نامه رادینی به خاله فریبا
چن وقت پیش برا خونمون صندوق پست نصب کردن ..از اون روز رادینی کلیدشو برداشت و گفت من مسئول این صندوقم..هرروز با ذوق صندوقو چک می کرد..اما هیچ وقت توش نامه ای نبود .. من و همسری تصمیم داشتیم نامه ای بنویسیم و براش بذاریم اما مشغله و گرفتاری فرصتی نمی ذاشت.. تا اینکه من تو اداره از دوستام خواستم به من یاداوری کنن تا براش نامه بنویسم.. همون موقع دوست و همکار خوبم برای رادینی یه نامه نوشتن و از من خواست براش بندازم تو صندوق.. وقتی رادینی نامه رو دید و خوند خیلی ذوق کرد و خوشحال شد ..انگار دنیا رو بهش دادن.. همون موقع از من کاغذ گرفت تا جواب نامه رو بنویسه ..آخر شب نامه رو به من دادو اصرار کرد که حتما پستش کنم.. این نامه رادینیه ..به نظ...
نویسنده :
مریم
13:43